خون آشام عزیز (54)

تنها راهی که پیداش کنم این بود. اگه اون از کارکنای قدیمی شرکت بوده حتما پروندش هنوز تو شرکته و ادرسشم همونجاست زنگ زدم جین و باهاش یه قرار ملاقات محرمانه گذاشتم. جین رسید..
جین : هی بچه..
جونگکوک : جین!..
جین: (جونگکوکو بغل میکنه) بچه احمق بد نبود یه زنگ میزدی احوالمو میگرفتی..
جونگکوک : خودت میدونی من عادت ندارم زنگ بزنم خودتون باید زنگ بزنید..
جین : آره تا وقتی کار نداشته باشی زنگ نمیزنی. اینجا خیلی خشکه بیا بریم یه چیزی بخریم بخوریم.. یخمک چطوره؟!..
جونگکوک : باشه..
جین: خیلی عجیب شدی.. تو که از این چیزا خوشت نمیومد انقدر هم مهربون نبودی.. یه جای کار میلنگه..
جونگکوک : چی داری میگی برا خودت احمق بیا بریم.. منصرفم نکن..
جین : اوکه..
با جین رفتیم یخمک خریدیم و خوردیم تا به حالا یخمک امتحان نکرده بودم وقتی دبیرستانی بودیم جین و یونگی سر راه یخمک می‌خریدن و میخوردن ولی من اصلا خوشم نمیومد برا همین اونارو بچه خطاب میکردم. حالا که امتحان میکردم واقعا داشتم حس خوبی رو از دست میدادم. امتحانش ضرری نداشت. بعدش شروع به حرف زندن کردیم..
جونگکوک : راستش من تورو کشیدم اینجا برای اینکه یه لطفی کنی..
جین : چه لطفی..
جونگکوک : ببین منو تو هیچی از زمان بچگیمون یادمون نیست درسته؟..
جین : درسته..
جونگکوک : و دوس داریم بدونیم گذشتمون چی بوده..
جین : صحیح..
جونگکوک : اگه بهم کمک کنی میتونیم بفهمیمش.. کمکم میکنی؟
جین : واستا.. بتمن که تنها کار میکنه چطور الان همکار میخواد..؟
جونگکوک : بتمن عمته.. بگو کمک میکنی یا نه..
جین : باشه کمک میکنم چیکار باید کنم؟
جونگکوک (قضیه رو تعریف میکنه).. الان ما فقط یه آدرس ازش میخوایم ولی من فقط ازش مشخصات دارم. من فکر کردم اگه اون کارکن قدیمی این شرکت بوده حتما توی پروندش که تو شرکته. آدرسش هست. من نمیتونم به اونجا نفوذ کنم تنها کسی که میتونه تویی..
جین : چرا من..
جونگکوک : تو اونجا پرسه بزنی کسی شک نمیکنه چون تو همیشه خدا تو شرکتی. فقط برو پروندشو پیدا کن.. بعدش از کل پرونده عکس بگیر از همه چیزش..
جین : داری منو میفرستی تو دهن شیر؟.. خر تشریف داری؟..
جونگکوک: من حواسم بهت هست پس نگران نباش
جین : چطوری.؟
جونگکوک : اونو بهم اعتماد کن..
جین : باشه قبول ولی بعد این چی گیرم میاد؟
جونگکوک : هرچی بخوای بهت میدم..
جین : قبوله..
جونگکوک : دیگه بهت خبر میدم من زیاد نباید بیرون بمونم پس من میرم.. درباره ی این با هیچ کس حرف نمیزنی.. شتر دیدی ندیدی..
جین : زیپ دهنم بستست..
جونگکوک : خداحافظ..
بعدش رفتم خونه تهیونگ نبود. زنگ زدم بهش..
تهیونگ : الو..
جونگکوک : کجایی..
تهیونگ : اتاق تمرین داریم رو آهنگ کار می‌کنیم..
جونگکوک :مگه تو امتحان نداری..
تهیونگ : چرا خوندنم تموم شد اومدم تمرین..
جونگکوک : چرا ظرفا رو نشستی من اینجا رو برق انداخته بودم..
تهیونگ : اوه ظرفا.. یاد رفته بود بشورم لطف میکنی زحمتشو بکشی؟..
جونگکوک : عااااا.. باشه.. شب زود میای؟
تهیونگ : معلوم نی..
جونگکوک : اوکه..
تهیونگ : از جیمین خبر نداری؟
جونگکوک : جیمین؟. نه آخرین بار همون روز بود دیگه ندیدم..
تهیونگ : نه مدرسه اومده نه تلفن جواب میده نگرانم..
جونگکوک : حتما سرش شلوغه نگران نباش..
تهیونگ : باشه دیگه قطع میکنم..
(قطع تماس)
زنگ زدم جیمین ولی جواب نمی‌داد هر بار زنگ میزدم گوشیش خاموش بود ژاکتمو پوشیدم رفتم دنبالش. از حس بویایی استفاده کردم اما فایده نداشت پیدا کردنش توی این شهر بزرگ سخت بود..
دیدگاه ها (۰)

خون آشام عزیز (55)

خون آشام عزیز (56)

خون آشام عزیز (53)

خون آشام عزیز (52)

and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 9 " ویو ا.ت : زنگ زدم به ه...

خون آشام عزیز (78)

ادامه لایو ویورس جونگکوک:🐰🐰: گوشیمو برداشتم و، اوه؟؟ جین هیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط